جدول جو
جدول جو

معنی تا کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تا کردن
دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تا کردن(اِ)
دولا کردن. خمانیدن. دوتو یا چندتو کردن. خم کردن. مایل کردن. تاکردن جامه، قالی، لحاف و جز آن، به چندلا کردن آن: جامه ها را تا کرد. از بسیاری ورم، زانوها رانمیتوانم تا کرد. رجوع به ’تا’ شود، رفتار. سلوک. معامله: خوب تا کردن با کسی یا بد تا کردن با کسی، با او حسن معامله یا سوء معامله داشتن
لغت نامه دهخدا
تا کردن
عمل کردنرفتار کردن: (با هر کسی یک طور باید تا کرد) یا خوب تا کردن، خوب رفتار کردن با کسی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تا کردن((کَ دَ))
رفتار کردن
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
فرهنگ فارسی معین
تا کردن
تا زدن، خم کردن، رفتار کردن، عمل کردن، تفاهم کردن، مصالحه کردن، کنار آمدن، سازگاری نشان دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تا کردن
لأضعافٍ
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تا کردن
Fold
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تا کردن
plier
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تا کردن
doblar
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تا کردن
складывать
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تا کردن
falten
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تا کردن
складати
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تا کردن
składać
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تا کردن
折叠
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تا کردن
dobrar
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تا کردن
تہہ کرنا
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تا کردن
ভাঁজ করা
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تا کردن
kupinda
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تا کردن
katlamak
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تا کردن
접다
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
تا کردن
折りたたむ
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تا کردن
piegare
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تا کردن
मोड़ना
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تا کردن
melipat
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تا کردن
พับ
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تا کردن
vouwen
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تا کردن
לקפל
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاو کردن
تصویر تاو کردن
گرم کردن، بسلامتی نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار کردن
تصویر تار کردن
تاریک ساختن، کدر کردن تعرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاز کردن
تصویر تاز کردن
تاختن حمله کردن تعرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تل کردن
تصویر تل کردن
بر روی هم چون خرمنی گرد کردن، کوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تر کردن
تصویر تر کردن
خیسانیدن و سرشتن چیزی به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخ کردن
تصویر تخ کردن
از دهان بیرون انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
محبوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب کردن
تصویر تب کردن
تب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار